به گزارش مشرق، این خبر میمونی برای تاریخ بشریت است. نشانهای مبنی بر اینکه بسیاری از کشورهای در حال توسعه توانستهاند راه را بیابند. البته در این بین نباید از نقش چین و هند گذشت که از دهه 1980 تا کنون، با تکیه بر اقتصاد بازار توانستهاند به چنان شکوفایی برسند که جمعیت میلیاردی خود را از تله فقر رهایی دهند و در نتیجه روی آمار کلی فقر در سراسر جهان تاثیر بگذارند، اما این دو کشور در این مسیر تنها نیستند.
از دهه 1980 که آمار بانک جهانی میزان فقر را با آن زمان سنجش کرده، تحولی دیگر نیز حادث شده و آن فروپاشی بلوك کمونیسم است.این اتفاق خود عامل مهم دیگری بوده برای شکافتن کالبد بسیاری از کشورها و جوانه زدن رشد و رنگ باختن فقر. کشورهای جهان سوم، دیگر با دو راه مواجه نبودند، تنها یک گزینه وجود داشت و این گزینه بازار بود.
از کشورهای اروپای شرقی بگیر تا جنوب شرق آسیا و برخی از کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا، رویکردهای خود را تغییر دادند و حاصل آن چیزی جز شکوفایی اقتصاد و تغییر الگوی زندگی شهروندان آنان نبود.
اگر طی چند قرن پیش، سرمایهداری متکی بر بازار توانست زندگی آزادانه و فارغ از محدودیتهای طبقاتی و اخلاق ارباب – رعیتی را به جوامع غربی هدیه دهد و سطح زندگی تودهها را به شکلی باور نکردنی افزون سازد، حال در دیگر نقاط جهان این امر به وضوح نمایان است که اقتصاد بازار با قدرت دهی به شهروندان و شکستن موانعی که خلاقیت را از انسانها میربایند، موجب میشود که همه بتوانند برای خود حیاتی شایسته را رقم زنند.
آمار موجود بر خلاف ادعای آن گروهی است که معتقدند: اقتصاد بازار محور به زیان تودهها و افزون شدن ثروت عده قلیلی است. اینکه تصور میشود فقرا دارای توانایی لازم جهت حفاظت از خود نیستند و دولت باید به طور مستقیم و با بازتوزیع آمرانه ثروت، وضعیت آنان را بهبود بخشد، به معنای فراموش کردن یکی از اصلیترین عوامل ایجاد فقر است و آن عدم وجود بستر مناسب برای ظهور تواناییهای بالقوه افراد است.
بازار آزاد، این بستر را آماده میسازد، دولت در کشورهای در حال توسعه برای عبور از فقر بايد در جهت تقویت و نهاد سازی این بستر، عمل کنند. تجربه پیش روی ما نشان میدهد که اگر جامعهای عزم پیشرفت کند، نه تنها دیگران مقابل آنان نمیایستند، بل با نوآوریهای این جامعه نوظهور، دیگران نیز چنان وابسته به این کشور میشوند که هرگز نمیخواهند اقتصاد نوظهور آن شکسته شود. همان طور که امروز، کشورهای غربی نیازمند محصولات چینی هستند و شوک در اقتصاد چین، رفاه شهروندان و اقتصاد آنان را تحتالشعاع قرار میدهد و از همین رو است که آنان نیز اشتیاقی به افت رشد اقتصادی چین ندارند.
این معجزه بازار است: فقیر و غنی از آن سود میبرند و از آن سو کشورهای ثروتمند نیز در نهایت و با وجودی که شاید در ابتدا تصورش را نمیکردند، کشور نوظهور را میپذیرند و به آن وابسته میشوند. این جهانی است که تاریخ بشریت هر روز به آن نزدیکتر میشود.
منبع: دنیای اقتصاد
از دهه 1980 که آمار بانک جهانی میزان فقر را با آن زمان سنجش کرده، تحولی دیگر نیز حادث شده و آن فروپاشی بلوك کمونیسم است.این اتفاق خود عامل مهم دیگری بوده برای شکافتن کالبد بسیاری از کشورها و جوانه زدن رشد و رنگ باختن فقر. کشورهای جهان سوم، دیگر با دو راه مواجه نبودند، تنها یک گزینه وجود داشت و این گزینه بازار بود.
از کشورهای اروپای شرقی بگیر تا جنوب شرق آسیا و برخی از کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا، رویکردهای خود را تغییر دادند و حاصل آن چیزی جز شکوفایی اقتصاد و تغییر الگوی زندگی شهروندان آنان نبود.
اگر طی چند قرن پیش، سرمایهداری متکی بر بازار توانست زندگی آزادانه و فارغ از محدودیتهای طبقاتی و اخلاق ارباب – رعیتی را به جوامع غربی هدیه دهد و سطح زندگی تودهها را به شکلی باور نکردنی افزون سازد، حال در دیگر نقاط جهان این امر به وضوح نمایان است که اقتصاد بازار با قدرت دهی به شهروندان و شکستن موانعی که خلاقیت را از انسانها میربایند، موجب میشود که همه بتوانند برای خود حیاتی شایسته را رقم زنند.
آمار موجود بر خلاف ادعای آن گروهی است که معتقدند: اقتصاد بازار محور به زیان تودهها و افزون شدن ثروت عده قلیلی است. اینکه تصور میشود فقرا دارای توانایی لازم جهت حفاظت از خود نیستند و دولت باید به طور مستقیم و با بازتوزیع آمرانه ثروت، وضعیت آنان را بهبود بخشد، به معنای فراموش کردن یکی از اصلیترین عوامل ایجاد فقر است و آن عدم وجود بستر مناسب برای ظهور تواناییهای بالقوه افراد است.
بازار آزاد، این بستر را آماده میسازد، دولت در کشورهای در حال توسعه برای عبور از فقر بايد در جهت تقویت و نهاد سازی این بستر، عمل کنند. تجربه پیش روی ما نشان میدهد که اگر جامعهای عزم پیشرفت کند، نه تنها دیگران مقابل آنان نمیایستند، بل با نوآوریهای این جامعه نوظهور، دیگران نیز چنان وابسته به این کشور میشوند که هرگز نمیخواهند اقتصاد نوظهور آن شکسته شود. همان طور که امروز، کشورهای غربی نیازمند محصولات چینی هستند و شوک در اقتصاد چین، رفاه شهروندان و اقتصاد آنان را تحتالشعاع قرار میدهد و از همین رو است که آنان نیز اشتیاقی به افت رشد اقتصادی چین ندارند.
این معجزه بازار است: فقیر و غنی از آن سود میبرند و از آن سو کشورهای ثروتمند نیز در نهایت و با وجودی که شاید در ابتدا تصورش را نمیکردند، کشور نوظهور را میپذیرند و به آن وابسته میشوند. این جهانی است که تاریخ بشریت هر روز به آن نزدیکتر میشود.
منبع: دنیای اقتصاد